با تعریف خود ، "تلاش هدر رفته" به مواردی اطلاق می شود که ما وقت و انرژی صرف می کنیم و می توانیم برای آنها بهتر در جاهای دیگر مستقر شویم. این یک هزینه فرصت است.
از طریق عکس آن ، دور زدن چیزهای ناشایست باعث صرفه جویی در وقت و هزینه و همچنین رنج و سختی قابل توجهی می شود. فقدان نیروهای منفی ، رضایت را به زندگی شما دعوت می کند.
زندگی ما پر از زباله است. تمام شنبه ها را از پایین رفتن کرم چاله های احمق از دست داده ام. اما فقط یک روز از دست رفته بود. اگر رفتار خود را به اندازه کافی پلیس نکنیم ، قیمت می تواند بسیار بالاتر باشد.
تنش های اینترنتی خلا of وقت شماست
شش ماه پیش ، یکی از دوستان در خبر فیس بوک خود اعلام کرد ، "اگر می خواهید به رای دادن به بایدن رأی دهید ، اکنون مرا دوست نکنید!" مدتی بعد ، او در بخش نظر ظاهر شد و با مردم در مورد مسائل مربوط به انتخابات بحث کرد. هر نظر نسبت به نظر دیگر خورنده و شخصی تر است.
ما در ایالت کلیدی فلوریدا زندگی می کنیم ، جایی که تنش در انتخابات خصوصاً زیاد است. با او و دیگران ، من انحلال دوستی را دیده ام که فراتر از کلیک کردن روی دکمه "دوست نبودن" بود.
جان استوارت میل ، یکی از پدران منفعت گرایی مدرن ، استدلال کرد ، "تا زمانی که یک عقیده ریشه عمیقی در احساسات داشته باشد ، با داشتن یک استدلال برتری بر علیه آن ، به جای از دست دادن ثبات ، به دست می آید."
میل طرفدار ایجاد عقاید صرفاً در مورد حقایق بود. او صد سال زودتر بی فایده بودن بحث های اینترنتی را دید. منطق ما به طور خطرناکی تحت تأثیر احساسات و احساس هویت قرار می گیرد. من هنوز ندیده ام که یک بحث اینترنتی با دو نفر خاتمه یابد ، "عالی! خوشحالم که این بحث را داشتیم. ما خیلی چیزها یاد گرفتیم. "
من وقتی شروع به نوشتن بصورت آنلاین کردم یک قانون ایجاد کردم: هیچ استدلال اینترنتی. نقاب ناشناس دشمن گفتمان مدنی است. من این انرژی را به چیزهای دیگر هدایت می کنم. آیا واقعاً ارزش این را دارد که روز خود را پشت سر بگذارید ، عصبانی از آنچه یک غریبه به شما در اینترنت گفته است؟
آنها می گویند قرعه کشی مالیاتی است برای افرادی که نمی توانند ریاضیات را انجام دهند. می توانم بگویم بحث در اینترنت مالیاتی است برای افرادی که برای وقت خود ارزش قائل نیستند.
روابط شخصی تبدیل شدن به یک سیاهچاله
نزدیک به یک دهه پیش ، من روی یک کاناپه در دفتر مشاور ازدواج نشسته بودم.
همانطور که می توان حدس زد ، من دوران بسیار سختی را سپری کردم. درمانگر من بدون شریک زندگی من به صورت جداگانه با من صحبت می کرد. فکر می کنم او از اینکه دستانم را تکان می دادم خسته شده بود و همه علائم بد در رابطه ما را توضیح می داد ، چرا فکر کردم ما می توانیم همه چیز را برطرف کنیم.
او گفت ، "بگذارید برای شما چیزی بگویم. وقتی کسی گفت که می خواهد آنجا را ترک کند ، بهترین کاری که می توانی انجام دهی این است که دستان خود را بالا نگه داشته و برای او بهترین آرزوها را داشته باشی. "
این ممکن است برای یک Ph.D یک چیز مضحک باشد. در ازدواج و خانواده درمانی می گویند. اما او عدم تعادل قدرت را بین ما تشخیص داده بود. من برای نجات رابطه ای که طرف مقابل نمی خواست برقرار شود پنجه می کشیدم. این مرا به عنوان یک فرد کم ارزش جلوه می داد. و مهمتر از همه ، این امر باعث به تأخیر انداختن اجتناب ناپذیری آشکار طلاق من شد. گاهی اوقات شناسایی یک مشارکت محکوم به کار یک مشاور روابط است.
در پایان؟ مشاور در حال علامت گذاری بود. ازدواج های خوب معمولاً به پایان نمی رسند. طلاق وحشتناک است و من آن را برای کسی آرزو نمی کنم. اما یک روز فرا رسید ، ماه ها بعد ، وقتی خورشید می درخشید ، آسمان صاف بود. من به نوعی احساس زنده و تازه بودن می کردم که مدتها بود احساس نمی کردم. با جذابیتی کنجکاو به گذشته نگاه می کردم و تعجب می کردم که چرا اینقدر تلاش کردم چیزها را ذخیره کنم.
آنقدر با شرایط ناسالم سازگار می شویم که دیگر متوجه سمیت نمی شویم. وقتی سرانجام آن وضعیت شروع به از بین رفتن کرد ، آنطور که باید ، ما زمین را خم می کنیم تا شادی کنیم. تقریباً مثل ترک دارو است. ما باید خوشحال باشیم که در حال ترک سیگار هستیم. اما در اینجا ما خارش بیشتری از سم را داریم. وقتی شخصی ، بدون هیچ شرایط نامعلومی ، گفت که می خواهد برود - بگذارید.
وقتی روابط ارگانیک و طبیعی باشد ، گرانش خاص خود را دارد. آنها بدون تلاش زیاد می مانند.
اشتیاق منشأ مشکلات بسیار طولانی مدت است
شما شوکه خواهید شد که چند شریک زندگی ، که من فقط شروع به اتصال با آنها کردم ، از من خواستند که از محافظ استفاده نکنم. ما هیچ صحبتی درباره بارداری یا آزمایش نداشتیم. آنها فقط احساس آن را دوست نداشتند.
و نگاه کنید ، من این آواتار رفتار بهداشتی کامل نیستم. من فقط خوش شانس بوده ام که چند بار بدون عواقب مستقیم ترسیده ام. من سفر ترسناک خود را به کلینیک گذرانده ام ، آنجا نشسته ام و از خط حافظه پایین می روم و می پرسم "به چه فکر می کردم؟"
ما باید این فصل را بعد از کلاس 8 کلاس جنسیت بسته می کردیم. میزان حاملگی های ناخواسته همچنان در ایالات متحده حدود 50? است. من یک بار در پارکینگ نشستم و از خرید کاندوم عصبی شدم و فهمیدم: "اگر من به اندازه کافی بالغ نیستم که بتوانم آنها را بخرم ، در وهله اول نباید رابطه جنسی برقرار می کردم."
من از استفاده از کلمه "مشکل" در حالی که به کودک اشاره می کنم متنفرم اما بارداری های ناخواسته مشکلات ناخواسته دیگری ایجاد می کنند که بسیار بیشتر از آنچه شما تصور می کنید دوام دارند. شما به طور ناگهانی با کسی که تحملش را ندارید همکاری می کنید. شما باید هزینه های مراقبت روزانه ، غذا و موارد بی شمار زیادی را برای مدیریت داشته باشید. همه جنبه های زندگی شما اساساً تغییر کرده است زیرا 5 دلار برای حفاظت هزینه نکرده اید. بعد از طلاق ، از تعداد والدین تنها در برنامه های دوست یابی مبهوت شدم .
در حال حاضر ممکن است احساس خوب کند که قوانین را نقض کنید. اما کلمات من را علامت گذاری کنید ، یک احساس غرق شدن وجود دارد که بعدا ایجاد می شود. وقتی سخت ترین کار است ، مایل باشید نه بگویید.